حکایت تهران چهار پنج سال است که من اقلا روزی چهار مرتبه توی این اتوبوسهای خط میدان سپه ـ شاپور سوار میشوم. غریب این است که من در این اتوبوسها بیش از آنچه در عرض هشت سال در مدرسهی ابتدایی و دو سال در مدرسهی متوسطه درس یاد گرفتم، چیز فهمیدم. این مطلب خیلی هم غریب نیست برای آنکه من اصلا بچهی کودن و کمرویی بودم. هر وقت مطلبی را دو یا سه مرتبه نمیفهمیدم و از معلممان ـ خدا بیامرزدش ـ میپرسیدم، او میگفت: «بعضیها هیچوقت نمیفهمند.» اما در این اتوبوسها یک چیز مهمی دستگیر من شد. گاهی اتومبیلها هنوز پر نشده بود و اجبارا به زور اوقاتتلخی مسافرین…
-
-
سر منوچهری
حکایت تهران روبهروی پاساژ افشار پر از مردهایی بود که دورِ دایرهای فرضی تنگِ هم ایستاده بودند مثل پنگوئنهایی که از سوزِ سرمای قطب کنار هم ایستاده باشند. خبر قیمتها از بیرون به درون دایره میرفت و برمیگشت. مردها با موجِ خبرها میخریدند و میفروختند، همهچیز روی زبانها بود، نه کسی رسیدی میداد نه چکی امضا میکرد. همانجا توی بازار روبهروی تکیهی دولت، سکهفروشها جمع بودند، تکوتوک دلارفروش هم بود اما اگر میخواستند مرد بوکسور را پیدا کنند باید میرفتند جایی که دلارفروشهای کلانتر آنجا بودند. وقتی اسفندیار از تهران رفته بود تکوتوک صرافیهای بازار ارز میخریدند و میفروختند، بیشتر هم پوند و لیر و روبل. دلارفروشها قلمروی به این…
-
ساختمان شماره ۱۲۲
تهران پلاک به پلاک
-
پرسه چهاردهم: از میدان امجدیه تا چهارراه کالج
این روایت خیابان گالری های تخت جمشید و ثریا در مجموعه گشتهای “پرسه در رگ های تهران” در گنجینه جداره های پرهیاهوی، هزار توی شهر قدم می زنیم تا گالری همیشه دایر شهر تهران را حس کنیم.پرسه چهاردهم از مجموعه #پرسه_در_رگهای_تهران نخستین پرسه ای است که بصورت کامل و تمام مسیر بیرون حصار ناصری قرار دارد و برای اولین بار محدوده ای مورد بررسی قرار خواهد گرفت که اولین قدم های توسعه تهران در دوره ی پهلوی اول در آن برداشته شد و در دوره پهلوی دوم به اوج خود رسید با ما همراه باشید لینک ثبت نام در سفرنویس شرح پرسه در رگهای تهران گالری تصاویر برنامه ها گزارش…