
خوانشی از فضای زیر زمین به عنوان پدافند غیر عامل
یا
فرصتهای پنهان بافت تاریخی
منتشر شده در 28 خرداد 1404 روزنامه شرق
آشیان کردن، خانهسازی، وسیلهای اصلی و اساسی ابراز وجود و رشد شخصی است. ما محیط بلافصل خودمان را خلق میکنیم و بعد دربارهاش میاندیشیم و تحت تاثیر آن قرار می گیریم. ما خودمان را انعکاس یافته در آن مییابیم، آنچه را که هوز پیدا نیست میبینیم، و انعکاس مزبور را بازمیگردانیم، درون درکمان ادغام میکنیم، ...یک خانه درخور می تواند از ما محافظت کند، ما را درمان نماید و اعاده و احیایمان کند، آنچه را که اکنون هستیم بیان دارد و در طول زمان به ما کمک کند تا آنچه قرار است باشیم، بشویم.(همه چیز درباره خانه، مایکل آلن فاکس، مهدی نصرالهزاده.نشر بیدگل. چاپ دوم)
آب انباری که تبدیل به موزه-کارگاه در خانه اصلانی شده است. خانه اصلانی. سال 1404
اگر در هفته گذشته مطالبهای مبنی بر بازنگری ضوابط طراحی پلان بناها با درنظر گرفتن موضوع زیر زمین در نقش "پدافند غیر عامل" مطرح میشد یا ایده ای بیان می شد که «بافت تاریخی» می تواند علاوه بر اینکه نقش هویتی- گردشگری خود را ایفا می کند، پتانسیل تامین کننده یکی از نیازهای زیر ساختی ما به عنوان پدافند غیر عامل را داراست، گوش شنوایی برای شنیدن یا اندک زمانی برای اندیشیدن به این ایده نیز حتی یافت نمی شد.
اما شاید حالا در کمتر از یک هفته که زیست شهری ما در ایران دستخوش تغییراتی شده، باید از این مجال، برای ایجاد امکان بازاندیشی بهره برد.
در ساده ترین تعریف پدافند غیر عامل آمده است:"پدافند غیرعامل به مجموعه اقداماتی گفته میشود که بدون استفاده از جنگافزار و با هدف کاهش آسیبپذیری در برابر تهدیدات مختلف (مانند جنگ، بلایای طبیعی و غیره) انجام میشود. این اقدامات شامل پوشش، پراکندگی، استتار، اختفا و سایر تمهیدات است که به منظور حفظ جان و مال انسانها و همچنین کاهش خسارات وارده به تأسیسات حیاتی و زیرساختهای کشور صورت میگیرد"
زیرزمینی که آشپزخانه بود و بعد از کوچ ساکنانش تبدیل به انباری شده بود. خانه اصلانی. سال 1399
به خاطر بیاوریم مهمترین درس آموزی بیماری کرونا به جامعه متخصص می توانست یادآوری فقدان یکی از مهمترین بخشهای معماری خانه با عنوان " حیاط" باشد. عنصری که قربانی سرمایه داری زمین و پاسخگویی نامناسب مدیران و کارشناسان به موضوع مسکن شد. هر چقدر که مبانی معماری مدرن در تلاش برای ایجاد اصولی بود که کیفیت زیست زندگی بشر را در فضاها بهبود بخشد، آنچه که به عنوان تحول به صورت گسترده به جامعه ایرانی عرضه شد(به دلیل عدم خوانش صحیح معماری فضاها اعم از تاریخی و مدرن) عاری از کیفیتهای زیست مناسب بود. در نهایت حذف شدن فضاهای نیمه باز (بالکن و حیاط) و اضافه شدن آنها به توده بنا بدون در نظر گرفتن عواقب روانشناختی آن و سنگین شدن وزنه کمّی بنا در برابر عوامل کیفی، در نهایت پنجاه سال بعد در یک بحران، خود را نمایان کرد. بیماری کرونا از هر یک از ما به عنوان ابزار خود بهره می برد برای گسترش خود. به نوعی ما عامل آسیب به عزیزان خود بودیم، در حالیکه که برای محافظت از روحیه و جلوگیری از افسردگی نیز دیدار عزیزان امری ضروری بود. اگر عنصر "حیاط" در معماری خانه ها حفظ می شد یا با خوانشی صحیح از آن امروز در فضاهای مسکونی عنصری مشابه آن را مهیا می کردیم، امکان همرسانی و دیدار بدون ترس از آسیب مهیا می شد.
در مسیر احیای دوباره خانه. خانه اصلانی. زمستان 1401
در مسیر احیای دوباره خانه. خانه اصلانی. بهار 1402
در مسیر احیای دوباره خانه. خانه اصلانی. تابستان 1402
حالا در شرایط کنونی، فقدان یکی دیگر از عناصر حذف شده معماری به صورت یک نیاز اساسی احساس می شود. اولین پیشنهاد توصیه های آموزشی در خصوص حملههای هوایی مراجعه به پناهگاه است. پناهگاه های شهری به عامیانه ترین شکلشان اشاره به تونلهای مترو (در صورت داشتن زیرساختهای تاسیساتی و خدماتی) طبقات منهای یک پارکینگها و مراکز تجاری میباشد و البته اشاره به این نیز دارد که در صورت داشتن زیرزمین پناه گرفتن در آن بهترین جای امن است که در نبودش حمامها جای آن را گرفته اند.
پرداختن به "پناهگاهای شهری، استانداردها و ضرورتهایشان" فرصت دیگری را میطلبد اما در میان هیاهوی و اضطراب این روزها بازاندیشی به پتانسیلهای "بافت تاریخی" به عنوان یک محوطه شهری که می تواند پناهگاه بزرگ شهر باشد ضروری ست. بافتی که ساختار در همتنیده اش سکوت توام با صدای پرندهگان را فراهم میآورد و معماریش با زیر زمینهای به هم پیوسته در زمان نیاز تبدیل به پناهگاه میشود و در زمان زندگی روزمره فضایی برای انجام کار و حتی انبار. از یاد نبریم این فضاها در زمانی نه چندان دور بخشی از فضای خدماتی خانه مانند آشپزخانه-مطبخ، سرویس بهداشتی و حمام را در خود جای میدادند. همین عنصر در ادامه در اولین تجربههای خود در معماری مدرن به صورت فضاهای نیمه باز نقش مفصلی بین بنا و حیاط را بازی می کردند و فعالیتی نظیر گلخانه یا فضای کار را داشتند. نمونه آن در خانه گفتمان شهر(خانه وارطان) اثر وارطان هوانسیان و خانه اندیشمندان علوم انسانی اثر پل آبکار قابل مشاهده است.
معماری سرزمینی ما همانقدر که در طول سالهای گذشته با برچسبهایی نظیر "بافت فرسوده و ناکارآمد" یا "کلنگی" برای معماری دوره تحول از خوانش و درس آموزی محروم مانده، به نظر می رسد به همان اندازه نیز ظرفیت پاسخگویی نیازهای اضظطراری زیست آدمی را داراست و تنها نیازمند بازاندیشی در شیوه های ارزشگزاری از مبنای کمّی به کیفی و به روزرسانی تاسیسات میباشد. امیدواریم سرزمین ایران این مرحله از تاریخ پر درد خود را به سلامت طی کند و امید به اینکه جامعه کارشناسی و مدیریت در روزگار ثبات از آسیب شناسی معماری امروز و درس آموزیهای معماری ایران غفلت ننمایند.