شفق متولی
سینما ایران در خیابان لالهزار در آتش سوخت و بیش از تخریب یک ساختمان، بازتابدهنده ناکامی در حفظ میراث معماری مدرن و خطاهای جمعی در تصمیمگیری شهری است. این حادثه هشدار میدهد که برخوردهای احساسی و فقدان تسهیلگری نهادی، راه را برای تخریب و از دست رفتن سرمایههای فرهنگی و تاریخی هموار میکند. اکنون پرسش اصلی این است: چگونه میتوان میراث ارزشمند لالهزار را با عقلانیت و الگوهای جهانی احیا کرد؟

سینما ایران در 25 آذر 1404.دو روز بعد از آتشسوزی
سینما ایران در صبح روز ۲۳ آذر ۱۴۰۴ در آتش سوخت. این رخداد، علاوه بر پوشش گسترده رسانهای، واکنشهای متعددی از سوی افراد، اعم از نهادهای مدیریتی و کنشگران شهری به همراه داشت و گمانهزنیهایی از آتشسوزی عمدی توسط مالک (مقرر بود در اولین همایش عودلاجان شناسی که در بازه زمانی 27 الی 29 آذر برگزار میشود، بازدیدی از سینما ایران به عمل آید که به نوعی میتوانست احتمال عدم توفیق در نوسازی ملک را برای مالک تقویت نماید) یا حتی ایدهپردازی شهرداری برای تسهیل فرآیند نوسازی را در افکار عمومی برانگیخت.
سینما ایران از معدود مکانهای رویدادی تهران است که بخشی از خاطره جمعی شهر را در خود جای داده؛ حتی برای نسلی که دوران رونق آن را به چشم ندیده است. این سینما که در دهه ۷۰ به دستور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعطیل شد، به واسطه سیمای شاخص و نمادین خود در خیابان لالهزار، همواره در ذهن شهروندان علاقهمند به سرگذشت این خیابان زنده مانده است. خیابان لالهزار، فراتر از یک معبر شهری، در هر دورهای از تاریخ تهران نقشی رویدادمحور ایفا کرده است؛ از دوره ناصرالدینشاه که ماهیتی باغگونه داشت تا سالهای بعد که محل شکلگیری نخستین تجربههای فرهنگی، هنری و تجاری پایتخت شد.
در کنار این پیشینه تاریخی، خیابان لالهزار واجد یکی از کمنظیرترین جدارههای معماری آرتدکو در تهران است؛ جدارههایی متنوع اما همخانواده که هویت بصری منحصربهفردی به خیابان بخشیدهاند و به نوعی از فرصتهای تهران برای معرفی میراث معماری مدرن خود در جهان است. چنانکه بناهای جانبی سینما ایران نیز نمونهای شاخص از معماری آرتدکو با جزئیات ارزشمند در نما و سازمان فضایی می باشند؛ ویژگیهایی که آن را در زمره میراث معماری مدرن شهر قرار میدهد، هرچند این نوع میراث همچنان با مقاومت نهادهای رسمی در فرآیند شناسایی و حفاظت مواجه است.
لالهزار از این جهت نیز استثناست که تنها خیابان تهران است که انجمنی اختصاصی برای خود دارد. انجمنی که به نظر میرسد با گذر زمان، بیش از پیش باید به بازتعریف نقش وجودی خود بپردازد و مسئولیتی را که نامش بر دوش میکشد، جدیتر ایفا کند. پرونده تخریب و نوسازی سینما ایران از سال ۱۳۹۷ گشوده شد و اکنون، پس از هفت سال، در ادامه الگوی تکرارشونده سالهای گذشته برای عبور از مانع «میراثی بودن»، بنا دچار آتشسوزی شده است؛ آن هم در مقطعی که خیابان لالهزار نشانههایی از تغییرات مثبت را تجربه میکند.
پیادهراهسازی بخش جنوبی لالهزار که از حدود یک سال پیش آغاز شده، در مراحل پایانی قرار دارد و امید میرود تمامی ظرفیتهای طراحیشده آن به اجرا برسد. خانه اتحادیه نیز در این میان نقشی پررنگتر در دعوت شهروندان به این محدوده، از طریق برگزاری رویدادهای فرهنگی و اجتماعی، ایفا میکند. در همین بازه، چند پلاک در لالهزار و لالهزار نو اقدام به بهسازی جداره کردهاند؛ نشانههایی که به مالکان این پیام را منتقل میکند که بوی رونق دوباره به خیابان میرسد و نوسازی میتواند بهجای تهدید، فرصتی اقتصادی و فرهنگی باشد.
نمونه پلاکهایی که در لاله زار و لاله زار نو پس از شروع پیاده راه سازی لاله زار جنوبی اقدام به بهسازی نما کرده اند
با این حال، پرسش اصلی همچنان باقی است: برای سینمایی که نزدیک به ۳۰ سال تعطیل بوده، چه باید کرد؟ آن هم در شرایطی که صنعت سینما با چالشهای جدی مواجه است؛ از کاهش مخاطب و تغییر الگوهای مصرف فرهنگی گرفته تا گسترش پلتفرمهای نمایش خانگی و شکلگیری سالنهای کوچک در فضاهای خصوصی که خطر انقراض تدریجی فضاهایی به نام «سینما» را تشدید کردهاند.
تجربههای جهانی نشان میدهد که احیای سینماهای تاریخی لزوماً به معنای بازگشت صرف به کارکرد کلاسیک نمایش فیلم نیست. نمونههایی چون:
Le Grand Rex (پاریس): حفظ جداره و هویت تاریخی، میزبان فیلم، کنسرت و رویدادهای شهری
Electric Cinema (لندن): ترکیب نمایش فیلم، کافه و تجربه متفاوت حضور در سینما
Babylon Kino (برلین): تعریف کارکردهای متنوع فرهنگی، نقش فعال در زندگی شبانه، برنده جایزه آلمان برای حفاظت از بنا در سال 2002

بررسی نمونه های موفق سینماهای احیا شده در جهان
بررسی نمونه های معرفی شده نشان دهنده مشکلاتی ست که به نظر می رسد در دوره ای سینماهای جهان در گذر زمان و نیاز به به روزرسانی تجربه کرده اند. سال ساخت بناها، و سالی که اقدام به احیا در آنها صورت گرفته است، تقریبا در یک بازه زمانی رخ داده است. نکته دیگر مالکیت بناهاست که اکثریت آنها سرمایه گذاری بخش خصوصی است.
به نظر می رسد جدیترین مشکل در خصوص حفاظت از ابنیه حایز ارزش، نداشتن الگو نیست، نبودن مستندات دردسترس از برنامه های اقتصادی موفق برای ساختمانهای احیا شده و حتی گزارشهای آسیبشناسی از عدم توفیق برنامه های اقتصادی ابنیه ست. اما مساله جدی تر ناتوانی در عبور از برخوردهای احساسی و ضعف نهادی در تسهیل گفتوگو میان میراث، مالک و سرمایهگذار است.
احیای سینما ایران تنها از مسیر عقلانیت کارشناسی، تعامل نهادی، تسهیلگری انجمن لالهزار و جذب سرمایهگذار ممکن است. واکنشهای احساسی و فشارهای وااسفاگویی، بنا را از مسیر احیا را منحرف میکند و چه بستر را برای تخریبهاب بیشتر باز می گشاید
💬 نظرات کاربران
📝 افزودن نظر جدید